جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۰۰ ب.ظ
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن،
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را ...
وقتی جامعه ما رابی غیرتی و بی حجابی گرفت،مادرم گریه کن که اسلام در خطر است !
شهید سعید زقاقی
شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ
خواهرم! . . . حجابت ،
کیمیای غیرتت را به لبخندی هرز مفروش!
راستی تو که در بازار جلوه فروشی می کنی
هیچ می دانی صاحب این پوتین ها کجا رفته اند؟
چرا رفته اند؟
سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۷ ب.ظ
نمی دانم دست یا پا ؛
ولی می گفت گیر است...
شاید هم هر دو را می گفت....
حالا ماندم کدامشان گیرتر بود؟
آن چیزی که پایش بود یا این چیزی که سرم بود ؟
به هر حال احساس می کردم که پای او بیشتر گیر است تا پا و دست من ....
البته از شما چه پنهان ، چادرم هم گیر هست...
چشم های هرزه در تاروپودش گیر می کند…